به گزارش مشرق، محمود فرشیدی در سرمقاله روزنامه رسالت نوشت:
دنیای امروز این واقعیت را کشف کرده است که ارزشمندترین سرمایه و بلکه سرمایه واقعی هر کشوری، نیروی انسانی آن کشور است و این همان کلام بلند امام علی علیه السلام است که فرمودند: «انسانها همانند معادن طلا و نقره گرانبها هستند.» اما فرهیختگان جامعه، در این حکمت نیز تأمل میکنند که کسی که این معادن گرانقدر انسانی را برای هر جامعه کشف و آماده بهره برداری میسازد، معلم است وگرنه چه بسا انبوه معادنی که ناشناخته بماند یا به یغما برود.
پس باور کنیم که حتی با نگاه اقتصادی نیز نقش معلم، تعیین کننده و سرنوشتساز میباشد. هر چند تاثیر گذاری معلم در تربیت نسل آینده، با رویکرد اقتصاد مقاومتی، تنها یکی از ظرفیتهای معلم است و علاوه بر آن در تمامی عرصههای اجتماعی، اخلاقی، سیاسی، زیست محیطی و فرهنگی نیز کلید حل مشکلات فردای جامعه را میباید امروز در دستان توانمند معلم جستجو کرد، آن چنان که امام خمینی (ره)فرمودند: «همه سعادتها و شقاوتها از مدرسه است و کلید آن در دست معلمان میباشد.»
با اینهمه هنوز پیرامون نقشآفرینی معلم در جامعه سخن، بسیار و مجال اندک است اما حداقل باید به فضیلتی دیگر اشاره کرد و آن مرجعیت و منزلت اجتماعی معلم است و تاثیر فراگیری که بر اقشار گوناگون جامعه دارد.
بنا بر آنچه به عنوان واقعیتها بیان شد، «معلم» گرانبهاترین سرمایه هر جامعه است و روشن است که با توجه به مبانی فرهنگی جامعه و انقلاب ما ، معلم نزد ایرانیان، مقام و منزلتی صد چندان دارد.
اما همچنان که ثروتاندوزان، ردیاب شناسایی ثروت دارند، کسانی که در جستجوی اهداف سیاسی، اقتصادی خویش هستند نیز با شناسایی معلم، همواره کوشیدهاند از سرمایههای او در خدمت طمعورزیهای خود بهره بگیرند.
یعنی از سرمایه اجتماعی معلم در جهت کسب پایگاه اجتماعی و سیاسی برای خود و از سرمایه مالی معلم برای تطمیع یاران خود. و این گلایهای است که فرهنگیان از شرایط کنونی دارند زیرا واقعیت آن است که در دولت یازدهم، مشکلات معیشتی معلم، شدت یافتهاست چندان که حتی حق الزحمه و حق التدریس او نیز با تاخیرهای چند ماهه پرداخت میگردد تا چه رسد به پاداش پایان خدمت که بر خلاف اغلب دستگاهها پس از گذشت چند سال تأدیه میشود.
اما فاجعه ناگواری که مزید بر علت شده است و به نام دولت یازدهم در تاریخ ثبت خواهد شد و نمکی بر زخمهای معلم پاشیده است، سنگین ترین سوء استفاده مالی، یعنی چپاول اندوخته معلمان در صندوق ذخیره و بانک سرمایه میباشد. اگر حقوقهای چند ده میلیونی، صفت «نجومی» گرفته است، برای هشت هزار میلیارد تومان و حتی بالاتر در ادبیات فارسی نمیتوان معادلی یافت.
اما دردناکتر از فاجعه چپاول اندوختههای اندک صدها هزار معلم، اِعمال قدرتهایی است که برای کتمان ابعاد آن و مجازات عاملان آن به عمل میآید. چندان که در آخرین روزهای استیضاح جناب آقای فانی، وزیر سابق آموزش و پرورش، امید میرفت شفافسازیهای لازم صورت گیرد و چپاولگران سرمایه معلمان و حامیان آنان شناسایی شوند، ولی ناباورانه فرهنگیان شنیدند که جناب آقای روحانی، وزیر آموزش و پرورش را پیش از استیضاح برکنار کرد و حتی در مجلس شورای اسلامی نیز کوشید به ماجرای پرونده صندوق ذخیره با واژه «معوقات» خاتمه دهد. و متاسفانه بنا به اظهارات دستاندرکاران کمیته تحقیق و تفحص مجلس در این موضوع، این عدم همکاریها با مراجع ذی ربط رسیدگی، همچنان ادامه دارد و حتی اخیراً آخرین مدیرعامل بانک سرمایه، که همکاریهایی با کمیته تحقیق و تفحص داشت، علی رغم مخالفت این کمیته، برکنار شد و همین شبهات، موجب شدهاست معلمان به این باور برسند که «کلید انتخاباتی» مشهور تنها قفل صندوق ذخیره ارزی و صندوق ذخیره فرهنگیان و نظایر آن را میگشاید.
البته معلمان به تجربه دریافتهاند که همواره کسانی صادقانه و خالصانه برای دفاع از حقوق و منزلت آنان تلاش میکنند و در مقام مسئولیت نیز موجب ارتقای جایگاه و افتخار معلم میشوند؛ همچون شهیدان رجایی، باهنر و بهشتی. در عین حال کسانی هم هستند که میخواهند از کثرت کمّی و منزلت والای معلم به عنوان سکوی پرتاب خود و دستیابی به قدرت سوء استفاده کنند، هرچند آنچه در دولت یازدهم نوبرانه شد، به یغما بردن قطره قطره اندوختههای معلمان است.
طبعاً ادعای آقایان سوء استفاده کننده این بود که معلم سفر تایلند و اتومبیل سانتافه را میخواهد چه کند؟ که این سخن حقی است زیرا ساده زیستی و مقام معنوی معلم، او را از این هر دو باز میدارد اما نتیجهگیری باطل آنان از این سخن حق را، که وامهای کلان به اطرافیان خود با همین منظور پرداخت کردند، معلمان مظلوم نخواهند بخشید.
زیرا بر اساس تجربه دولتهای قبل، این امکان وجود داشت که به جای تخصیص وام سفر تایلند و اتومبیل سانتافه به عدهای، هزاران نفر از معلمان از وام خرید پراید بهرهمند شوند چنانکه در دوره قبل این وامها داده شد و برخلاف نگرانی آقایان، تمامی وامگیرندگان پراید نیز اقساط خود را پرداخت کردند.اما درس عبرت از تاریخ ،آنکه معلمان بارها به دانشآموزان آموختهاند گاهی متهمان به قتل برای گم کردن رد پای خویش، شال عزا بر دوش میافکنند و این روزها هم بعید نیست کسانی که مسئولیت سنگینی در بهبود معیشت معلم و پاسداشت امانتهای سپرده او در صندوق ذخیره داشتهاند بار دیگر با فریادی هر چه رساتر در وصف مقام معلم و ضرورت رسیدگی به مشکلات معلم، داد سخن سر دهند و حتی چه بسا برخی از متهمان پرونده صندوق هم در اطراف آنان گرد آیند.
کلام آخر آنکه علی رغم تمامی این نامردمی ها، معلم که منزلت و جایگاه خویش را همکاری با پیامبران میداند، خواهد کوشید نسل آینده را به گونهای تربیت کند که حتی اگر به عالیترین مقامات سیاسی هم دست یافتند، راستگو، امانتدار، پایبند به عهد و پیمان و حامی محرومان و مستضعفان باقی بمانند و با تمام وجود، خود را وامدار معلمانی بدانند که در عهد خُردی، آنان را تربیت کرده اند.